zaterdag, november 27

ليلا زيرك

zaterdag, november 20

شناسایی و بررسی زمینه ‌ها، شرایط و عوامل خودکشی در استان ایلام


شناسایی و بررسی زمینه ‌ها، شرایط و عوامل خودکشی در استان ایلام

کردانه: طاهره خرمی

http://www.kurdane.com/news-details.php?id=1680

http://www.kurdane.com/news-details.php?id=1681

براستی علت خودسوزی و خودکشی زنان در منطقه کردستان بطور خاص استان ایلام چیست؟

دیر بازی است که سایه یک تراژدی غمگین بر سر مردم استان ایلام سنگینی می کند. تراژدی غمگینی که سالهاست بصورت یک ناهنجاری اجتماعی در ابعاد و شیوه های مختلفی بروز می کند و همواره هراس و بیم دلسوزان و آگاهان را به خود مشغول کرده است.

ناهنجاری اجتماعی که تا به حال جانهای زیادی را گرفته و انسانهای زیادی را ناقص، محرومتر و افسرده تر از پیش کرده است. ناهنجاریی که به یک مشکل حاد اجتماعی در استان ایلام مبدل شده است و علی رغم حاد بودن این پدیده جان ستان، متاسفانه تا به حال درمانی و یا راه حلی برایش پیدا نشده است. یا بهتر بگویم برای پیدا کردن راه چاره و ارائه اطلاعات، آمار و تحلیل درستی مبنی بر واقعیت تاکنون از طرف دولت اقدامی عملی انجام نگرفته است.

عدم اقدامات عملی، سهل انگاری ها و چشم پوشانی کار گزاران کنونی در مورد این پدیده جانستان باعث شده که ما همواره از دهه 60 تاکنون هر روزه در استان ایلام شاهد مرگ انسانهائی باشیم که ققنوس وار خود را به آتش می کشند. انسانهائی که راه حلی برای مشکلات خویش نمی یابند و با سر کشیدن جام زهر، با گلوله ای و یا دردناکتر از همه با به آتش کشیدن خویش به حیات غمگینانه اشان پایان می بخشند.

بنظر می رسد که این افراد برای جلب توجه دیگران دست به خود آزاری می زنند. زیرا خودکشی و خودسوزی روش های بارز خودآزاری هستند. اما آیا تا به حال از خود پرسیده ایم که چرا فردی به خود آزاری دست می زند. شاید هم به این پدیده ناهنجار اجتماعی بعنوان خودآزاری نگاه نمی کنیم. لذا در اینجا لازم می دانم برای روشن شدن این مسئله توضیح مختصری در رابطه با خودآزاری و اینکه چه جور افرادی دست به خود آزاری می زنند ارائه بدهم.

خود آزاری چیست؟

روانشناسان پایان دادن به زندگی توسط خود فرد را خود آزاری می نامند و شامل تمامی شیوه هائی می شود که فرد برای پایان دادن به زندگی استفاده می کند. این مسئله نیز یک امر کاملا روانی است. فرد خود آزار راه حلی برای پایان دادن به شرایط و زندگی بنظر خودش پر از درد و محنت خویش نمی یابد و تنها راه پایان دادن به وضعیت اسفبارش را در مرگ می بیند. فرد خودآزاردر شرایطی که به خودکشی و یا خوسوزی دست می زند به یک بن بست کامل رسیده و به هیچ چیز دیگری هم فکر نمی کند. ثروت ، داشتن همسر و فرزند، زندگی مرفه، موقعیت کاری و اجتماعی خوب و شرایط خوب در زندگی مانع از خودآزاری نمی شوند. فرد وقتی به بن بست می رسد به هیچکدام از پون های مثبت زندگیش نمی اندیشد و با هر وسیله ممکن که در دسترس دارد قصد خاتمه دادن به زندگی خود را می کند.

چه جور افرادی دست به خود آزاری می زنند

در روانشناسی امروز شش دلیل بعنوان دلایل خودآزاری نامبرده می شوند. افرادی که دارای یکی از 6 ویژگی عنوان شده در ذیل باشند دست به خودآزاری می زنند.

1-افسردگی، فرد دارای افسردگی های روحی و روانی است، گوشه گیر، زود رنج و حساس است و عقده های کمبود و حقارت دارد. فرد با داشتن این شرایط روحی قادر به یک تصمیم درست نیست و نمی تواند آگاهانه عمل کند. در شرایطی که به بن بست می رسد تنها راه نجات را در خودآزاری می بیند.

2- ناراحتی های روحی و روانی و یا شیزوفرن، گاها دلایلی از قبیل بیمار های روحی، روانی و یا دوگانگی شخصیتی باعث می شود تا فردی به زندگیش پایان بدهد.

3- یک حرکت عکس العملی، گاهی اوقات فرد برای تنبیه اطرافیان ، ترساندن و یا نشان دادن خشم و عصبانیت و آزردگی خود دست به خودآزاری می زند.

4- استمداد کمک خواهی، فرد با این شیوه می خواهد توجه اطرافیانش را جلب کند و در حقیقت کمک می خواهد. فرد تنها راه کمک گرفتن را در خودآزاری خود می بیند.

5- یک حرکت اشتباه و یا تصادفی، گاهی اوقات هم یک اشتباه و یا یک حرکت تصادفی است و فرد به عواقب اقدام خود واقف نیست. صرفا از حرکات دیگران کپی برداری می کند.

6- بن بست فکری و نیاز فیلسوفانه برای پایان دادن به زندگی. فرد به بن بست کامل می رسد و به هیچ چیز جز مرگ نمی اندیشد. در حقیقت این همان نهیلیسم یا پوچ گرائی است.

با ذکر مقدمه ای در باره خودآزاری و دلایل خودآزاری قصد دارم به بررسی و چگونگی خود آزاری زنان و دختران در ایلام بپردازم. اما قبل از پرداختن به این موضوع لازم می دانم اشاره مختصری به شرایط و زمینه هائی که منجر به فراهم کردن زمینه های خودآزاری می شوند بکنم. بهمین دلیل با هم نگاهی به شرایط و عواملی که سهمی در رشد میزان خودکشی و یا اقدام بعضی ها به خودآزاری در استان ایلام شده و می شود می اندازیم.

تا قبل از سالهای 60 خیلی بندرت پیش می آمد که زنی خود را به آتش بکشد و یا اقدام به خوآزاری بکند. در حقیقت پدیده خودآزاری، خودکشی و خودسوزی بطور خاص در استان ایلام بعد از سالهای جنگ بین ایران و عراق به یک مسئله حاد اجتماعی مبدل شد و در مقاطع خاصی میزان خودکشی اوج چشمگیری می گیرد. بطور مثال در ماههای کنکور درصد خودکشی افزایش پیدا می کند که این مسئله خود نیاز به بررسیهای ویژه ای دارد. اما ناهنجاری خودسوزی دختران و یا زنان ایلامی مقوله خاصی است که ریشه یابی ویژه و جداگانه ای را طلب می کند. براستی علت افزایش میزان خودآزاری در سالهای پیشین چه می تواند باشد؟

در مورد خودآزاری( خودسوزی و خودکشی) زنان در استان ایلام تا بحال مطالب زیادی نوشته شده و هر کسی از منظر و دیدگاه خاص خود به تحلیل و تجزیه این پدیده بغایت پیچیده برخاسته است. در این مقاله تلاش من بر انست تا این پدیده را از دیدگاه جامعه شناسانه و با ذکر وقایع و رخدادهای اخیر در استان ایلام بررسی کنم.

در جامعه شناسی برای بررسی ریشه ای هر مسئله ای به یکسری داده ها نیاز است تا بتوان تحلیل درستی از قضیه ارائه داد. با کمال تاسف باید بگویم که داده های قابل اعتبار و مطمئنی در رابطه با خودآزاری در ایلام ارائه نشده و این کمبود تحلیل واقعی را دچار مشکل می کند. در حقیقت تحلیل ها منطبق با اطلاعات واقعی نیستند. دو عاملی که یک تحلیل درست و منطبق با واقعیت را تا به حال میسر نکرده اینست که دولت و مسئولین استان از دادن هرگونه اطلاعات در مورد کمیت و کیفیت این پدیده اجتماعی تا به حال خودداری ورزیده اند. در درجه دوم هم خانوادهها برای حفظ آبرو و از دست ندادن موقعیت اجتماعی خویش در بین فامیل و همسایه ها از اظهار حقیقت چگونگی مرگ فرزندانشان خود داری می کنند. در حقیقت راز مرگ افرادی که دست به خودآزاری می زنند همچنان در پرده ای از ابهام است.

حال برای بررسی عوامل و شرایطی که سهمی در افزایش میزان خودآزاری می توانند داشته باشند با هم نگاهی به شرایط زندگی در استان ایلام و شاخصه های اجتماعی و فرهنگی ایلام می اندازیم تا فهم و درک عوامل موثر بر خودازاری آسانتر شود. زیرا پیدایش و نشو نمای ناهنجاریهای اجتماعی در یک برهه زمانی خاص متاثر از شرایط اجتماعی، فرهنگی و رخدادهای اجتماعی آن جامعه است. بهمین خاطر حال با هم نگاهی به موقعیت جغرافیائی و اجتماعی استان ایلام در دو سه دهه اخیر می اندازیم.

ایلام چگونه سرزمینی و منطقه ای است؟

ایلام یکی از شهرهای زیبای کردستان واقع در غرب ایران است. سرزمینی زیبا و کوهستانی در میان کوههای سر بفلک کشیده زاگرس مملو از درختان کهنسال بلوط ، درختانی که نشان از قدمت سرزمین مادها دارند. شهری با چهره ای مغموم و غریبانه و زخمی در نتیجه آلام و دردهای بیشماری که در طول تاریخ خود چشیده است.

بمحض ورود به شهر احساس غریبانه ای به انسان دست می دهد و فرد احساس می کند که تمام حرکات و رفتارهایش زیر ذره بین همشهریانش در حافظه ها ثبت وضبط می شود. اکثرایلامی ها همدیگر را می شناسند و مواظب رفتارها و حرکات یگدیگرند. ایلامی ها مردمانی زحمتکش، صادق و مهربان هستند. بسیار مهمان نوازند. برای خود زندگی نمی کنند. ایلامی ها برای دیگران، برای فامیل و همسایه ها زندگی می کنند. یک ایلامی هنوز هم خود را پایبند به ارزش ها و معیارهای جامعه می داند. انتخاب و تصمیم گیری آزادنه نیست. برای گرفتن یک تصمیم و یا یک انتخاب بایستی فرد از هفت خوان رستم گذر کند و رضایت پدر، مادر، برادران، خواهران، عموها و دائی ها، خاله ها و عمه ها ، آشنایان و همسایه ها و خلاصه مردم کوچه و بازار را جلب کند و به تمایلات و خواسته های جمع ارزش بگذارد. در حقیقت در تقسیم بندی فرهنگ ها ایلامی ها بیشتر دارای ویژگی های فرهنگ " ما" هستند. اما قبل از انکه به ویژگی های فرهنگ " ما" بپردازم می خواهم تعریفی از فرهنگ ارائه کنم.

معنی فرهنگ چیست و چه نقشی در زندگی انسانها دارد؟

فرهنگ به طرق مختلف تعبیر می شود و مورد استفاده قرارمی گیرد. برای بعضی کلمه ی سحر آمیزی است و برای بعضی دیگر محرکی جهت بحث و گفت و گو است. فرهنگ یک رفتار سرشته در دوران انسانهاست که شاخص وصول انسان به یک گروه و یا طبقه و جامعه است. افرادی که با هم در ارتباط هستند، همدیگر را تحت تأثیر خود قرار می دهند و باعث تشکیل مجموعه ای از دانش ها، سمبل ها، عادات، برداشتها، تجربیات و قوانین رفتاری و خلاصه فرهنگ می شوند.

. Wilterdink, Heerikhuizen 1993

فرهنگ مجموعه ای از پیشنهادات، برداشتها، دانش ها، ارزشها، معیارها و اندازه هایی است که انسان به مثابه عضوی از یک جامعه آگاهانه یا نا آگاهانه و یا نا خودآگاه دریافت کرده و به دست آورده است. در ایجا فرهنگ به عنوان دست آوردی مادی تلقی نمی شود بلکه محصول تجربیاتی است که اجداد آنها در شرایطی خاص و در مقطع زمانی خود کسب نموده اند. بدین مفهوم که فرهنگ یک ماهی گیر و یک کشاورز با فرهنگ کسی که در یک جامعه و یا فرهنگ بسیار مدرنیزه زندگی می کند متفاوت است. رشد فرهنگی انسانها بستگی به زمان و مکانی دارد که در آن زندگی می کنند و در اثر تغییر شرایط زندگی تفاوتهایی بین انتظارات و واقعیات به وجود می آید و اینجاست که انسانها ارزشها و معیارهای نوینی می پذیرند و برای همین هم می گویند فرهنگ ثابت و راکد نیست. فرهنگ لباس یا کاپشنی نیست که با هر تغییری بتوان آنرا عوض کرد. فرهنگ در نتیجه ی رشد فردی، رشد کامل انسانی و محیط پیرامون، با پوست و گوشت و خون انسانها عجین شده است و در واقع جدایی ناپذیر است و فرهنگ یعنی خود انسان. تغییرات فرهنگی در نتیجه ی تغییراتی در اوضاع و احوال انسانها اغلب باعث بروز اختلافاتی درونی و ایجاد هیجاناتی می شود.

1998 werf)1972 و Sarbaugh در کتاب 1986 Oomkes

بطور مثال فرهنگ یک ایلامی با فرهنگ یک ایوانی یا خزل یا ملکشاهی متفاوت است و هر کدام از اینها دارای آداب و رسوم خاص بخود هستند.

فرهنگ را مجموعه ای پیچیده و زیر مجموعه ای از عوامل روان شناسی، جامعه شناسی و تکنولوژی که همه در ارتباط مشترک با هم هستند می بیند.افراد دارای فرهنگ مشترک با یک شیوه به دنیا نگاه می کنند و برای چگونگی رفتار با هم به توافقهایی می رسند. آنها از تکنیکهای مشترکی در زندگی روزانه شان استفاده می کنند و رفتار مشترکی از خود نشان می دهند. آنها یک زبان مشترک با ادات و اشارات یکسان دارند.

. 1986 Oomkes1996 Pinto

فرهنگ را به طور خلاصه چنین شرح می دهد: فرهنگ مجموعه ای گردآوری شده و از نسلی به نسلی دیگر انتقال یافته است و به ارزشها، معیارها و ملاکهای انسانهایی که عضو یک گروهند آگاهانه و گاه ناخودآگاه جهت می دهد و به آنها یاد می دهد چگونه جهان را تبیین کند. در حقیقت فرهنگ به جهان بینی انسانها سمت و سو می دهد.حال اگر نگاهی کوتاه به تعاریف فوق بکنیم، می بینیم که مجموعه ای از رفتارها و اعمال انسانها ناخودآگاه تحت تأثیر فرهنگ قرار دارند. پس فرهنگ ارزشها، معیارها و ملاکهای فرهنگی انسانها و جهان بینی افراد را در سطح بسیار بالایی تحت تأثیر خود می گذارد و بر همه کردارها و رفتارهای انسان اثر دارد ( *بر گرفته از کتاب اختلافات فرهنگی).

حال بر می گردیم به ویژگی های فرهنگ " ما" . پینتو در تقسیم بندی فرهنگ ها در رابطه با فرهنگ " ما" چنین می گوید. فرد در این سیستم فرهنگی مقید به رعایت موازین، ادات ، رسوم ، ارزش ها و معیارهای جمع است. خطای یک فرد خطای جمع محسوب می شود و افتخارات و عزت و سربلندی یک فرد هم عزت و اعتبار همه اهل فامیل است

و Remmerswaal,1996 می گوید: در فرهنگ " من " یا فرهنگ غربی تاکید بر فرد، پیشرفت و تکامل اوست.

در « فرهنگ ما » که فرهنگ ایلامی ها زیر مجموعه آن است، فرزندان در محیط و جمع خانواده تربیت می شوند. یک بچه بایستی به گونه ای رفتار بکند که موقعیت اجتماعی خانواده اقتضاء میکند و به خواسته های همه پاسخ بدهد. به جای فکر کردن به رفاه فردی و خوشبختی فردی که در « فرهنگ من » هست، در « فرهنگ ما » تأکید بر کلماتی چون ارزشهای اجباری، مغتنم شمردن دیگران، مؤدب بودن و غیره است. در اینجا به یک نتیجه گیری می رسیم که فرهنگ کنونی حاکم بر منطقه ایلام یک فرهنگ جمعی است و فرد بایستی طبق موازین و خواسته های جمع عمل کند.

بعد از آشنائی با فرهنگ حاکم بر استان ایلام نگاهی می اندازیم به تاریخچه زندگی ایلامی ها

ایلامی ها تا قبل از سالهای 50 چگونه مردمانی بودند و به چه کارهائی مشغول بودند؟

ایلامی ها تا قبل از دهه 50 بیشتر دامدار و کشاورز بودند و بیشترین درآمد خود را از طریق دامداری و کشاورزی بدست می آورند. در محیطی که چرخه اصلی زندگی بر دامداری و کشاورزی مبتنی بود اساسا مناسبات و توازن قدرت در خانواده سبک خاص خود را داشت. دامدار و یا کشاورز نظم خاصی برای زندگی خود نداشت . آب و هوا و شرایط جوی گستره، زمان و میزان کار و زندگی را مشخص می کرد. مردان خانواده صبح زود با چوبدستی و آذوقه ای که توسط همسر و یا زنان خانواده مهیا شده بود عازم صحرا و یا محل دامداری و کشاورزی می شدند و هیچ مسئولیت دیگری هم نداشتند و نمی توانستند به عهده بگیرند. یعنی تمام مسئولیت مردان دامدار و یا کشاورز از صبح تا شب که به منزل باز می گشتند تنها حفاظت و چراندن دامها و یا رتق و فتق امورات کشاورزی بود. در عوض زنان خانواده مسئولیت تمام کارها و امورات خانواده را داشتند. تمامی مسائل خانه داری، تربیت، پخت و پز و حل و فصل کل مشکلات زندگی بر عهده زنان بود. لازم به ذکر است که مردان هنگام بازگشت به خانه با سلام و صلوات تحویل گرفته می شدند و همگان همانند پروانه به گردشان چرخ می خورند. در این سیستم مردان حرف آخر را می زدند و در حقیقت سالار بودند. خواسته ها و تقاضایشان بدون چون و چرا انجام می شد و هیچ گونه صحبتی از برابری حقوقی نیز نبود. بطور مثال اگر زنی در حین کوچ زایمان می کرد بایستی بلافاصله بر می خواست کودکش را بدوش می کشید و با ان حال سخت فرسنگها راه می رفت و بدون توقف به کار و زندگی ادامه می داد.

اگر خلاصه کنم می بینیم که از آغاز این نوشته تا به حال ما با فرهنگ و شرایط زمانی مردم ایلام مختصر آشنائی کسب کردیم. بعد ازآشنائی با مردم و فرهنگ و تاریخچه زندگی در ایلام لازم است به رخدادهای بزرگی که در طی سالیان پیشین در ایلام رخ داده نظری بیافکنیم. تا فهم قضایا و پدیده های اجتماعی آسانتر شود. زیرا وقوع رخدادهای اجتماعی در خلق پدیده ها و ناهنجاریهای اجتماعی اثر چشمگیری می توانند داشته باشند. اگر بخواهم خلاصه کنم می توانیم ادعا کنیم که نوع فرهنگ و آداب و رسوم مردم بر رفتارها و نوع مناسبات تاثیر مهمی دارند. و رفتار انسانها متاثراز فرهنگی است که بر منطقه و خانواده حاکم است. در ادامه این بحث و پی بردن به اهمیت فرهنگ بر رفتار و کردار و اندیشه انسانها به بررسی و بازگوئی رخدادهائی می پردازم که در خلق حوادث و ناهنجاریهای کنونی در استان ایلام بی تاثیر نبوده اند. رخدادهائی که در ایران و بطور خاص در استان ایلام با خود تعغیرات کیفی بهمراه آورده اند و در بوجود آمدن ناهنجاریهای اجتماعی سهم بسزائی داشتند. پس با هم نگاهی به رخدادهای اخیر در منطقه ایلام می اندازیم.

رخدادهای مهم سالهای 55 تاکنون در استان ایلام

انقلاب سال 57

انقلاب سال 57 در استان ایلام باعث عوض شدن ساختارهای اساسی جامعه، ساختارهایی که بنیان یک جامعه بشری را تشکیل می دهد شد. یعنی در نتیجه انقلاب سال 57 ساختارهای مذهبی، سیاسی، اجتماعی، حقوقی و اقتصادی جامعه اساسا دگرگون شدند. ساختارهای عنوان شده در جامعه شناسی با هم در ارتباط تنگاتنگی هستند و جدای از هم نیز عمل نمی کنند. فهم و درک چگونگی این ساختارها ما را در راستای تحلیل وقایع، پدیده ها و رخدادهای اجتماعی استان ایلام یاری خواهد داد.

دگرگونی مذهبی و سیاسی

ابتدا به بررسی کوتاهی از دگرگونی ساختار مذهبی و سیاسی می پردازم. زیرا ساختار سیاسی و مذهبی جامعه ایران پس از انقلاب 57 به یک ساختار جدائی ناپذیر مبدل گشت و هر کدام از این ساختارها تحت تاثیر دیگری قرار گرفت. دین مکمل و شرط لازم برای اجرای سیاست شد. از انجائی که دگرگونی مذهبی اساس و بنیان خیلی از ساختارهای جامعه را تحت پوش خود قرار داد در حقیقت این دگرگونی سر آغاز یک سلسله از تغییرات بنیادی و اساسی در ساختار سیاسی، فرهنگی، آموزشی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی جامعه شد. دگرگونی مذهبی مبنائی برای انجام تغیرات و دگرگونی های اساسی در کل ارکان جامعه شد. حال با فهم تاثیرات ناشی از دگرگونی مذهبی متوجه دگرگونی در دیگر ارکان جامعه نیز خواهیم شد. زیرا در ساختار جدید حکومتی این مذهب و دین بود که تصمیم گیرنده و اجراء کننده اصلی شد و هر تعغیری در دیگر ساختارها بدون رنگ و لعاب مذهبی غیر ممکن شد. با هم به تاثیرات و حاصل دگرگونی ساختار مذهبی در ایران نگاهی می افکنیم. بر همگان عیان است که زنان کسانی بودند که بیشترین محدودیت ها و مرارت ها را با دگرگونی ساختار مذهبی در ایران متحمل شدند و می شوند.

در نتیجه دگرگونی مذهبی و روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی طرز پوشش زنان دگرگون شد. بطور خاص در استان ایلام ، لباسهای رنگارنگ و زیبای کردی جای خود را به چادر و مقنعه سیاه داد و تمامی زیبائی ها زیر رنگهای سیاه و تیره محو و مدفون شدند. با این دگرگونی مذهبی صدای ساز و دهل و موسیقی، ترنم ترانه، رقص و شادی رخت بر بست و شادیها و لبخندها به فراموشی سپرده شدند. لبخند زدن و خندیدن در خیابانها ممنوع شد. رقص های محلی که در آن زنان و مردان یکی در میان با ارادت و خلوص نیت به بزم و شادمانی می پرداختند حرام و ممنوع شد.

سرگرمی خیلی از زنان ایلامی این بود که در ساعاتی از روز در کوچه و یا محله خود گرد هم بیایند و از هر دری سخنی بگویند. این تفریح نیز به میمنت انقلاب 57 ممنوع شد و زنان به کنج خانه ها فرستاده شدند. در فرهنگ کردی دست دادن مردان به زنان در دید و بازدید های خانوادگی امری طبیعی بود که بعد از انقلاب تماس با نامحرم ممنوع و عملا فرزندان در مدارس به گونه ای تربیت می شدند که این امر را بعنوان یک گناه ببینند و مادران و خواهرانشان را از دست دادن منع کنند. فرهنگ تفریح و تنوع ، فرهنگ پارک و فضای سبز و گردش عصرانه و تفریحات سالم یک امر غیر شرعی قلمداد شد و اینگونه مسائل روزبه روز بر میزان افسردگی و خمودی مردم افزود.

دیگر صدای ضجه، ناله گریه و قران بود که از بلندگوهای مساجد پخش می شد و شنیدن هر صدای دیگر غیر از اینها در ماشین و یا منزل جرم محسوب می شد و بشدت ممانعت و جلوگیری می شد.

گذاشتن ریش اجباری ، پیراهن استین کوتاه ممنوع، کفش ها کتانی و کراواتها ممنوعه شد. نمازخواندن و روزه گرفتن اجباری، رعایت اصول دین اجباری و رفتن به مسجد نیز اجباری شد. هر کسی برای پیشی گرفتن از دیگری ریش بلندتر و تسبیح درازتری در دست گرفت و در واقع با این دگرگونی مذهبی جامعه دچار زلزله و دگرگونی عمیقی شد که هنوز سالها پس از این دگرگونی آثار روحی و روانی ناشی از آن در جامعه کاملا اشکار است.

دگرگونی سیاسی

در ساختار سیاسی جدید جائی برای نفس کشیدن افراد مخالف نماند. در حقیقت دگرگونی مذهبی سبب شد تا هر مخالف ساختار سیاسی و مذهبی ، کافر، مرتد و منافق لقب داده شود تا کسی جرات مخالفت ورزیدن با خدا و قران و رسول خدا نکند. هرگونه مخالفت با نظام و هر گونه کار سیاسی خارج از حیطه و حصار و چارچوب فکری دولتمردان ممنوع و نفس کشیدن برای هر فرد مخالف ممنوع و نتیجه سرپیچی از فرامین دولتی زندان، شکنجه و حبس بود. در تقسیم بندی جدید و در ساختار جدید روزنامه ها یکی پس از دیگری بسته شدند. دانشگاهها تعطیل و هر صدای مخالفی در نطفه حفه شد. فضای باز سیاسی عمر بسیار کوتاهی داشت و پس از چند ماه حصار بزرگی دور ایران کشیده شد. با شعار هر کس با ما نیست بر ماست به قلع و قمع آزاداندیشان ، ترور و حذف فیزیکی مخالفان پرداختند. آزادی بیان ممنوع و گفتن حق جرم محسوب شد.

دگرگونی حقوقی

از ابتدای بر سر کار امدن حکومت اسلامی حقوق برابر زن و مرد به فراموشی سپرده شد و روز به روز قوانین و دستورات زن ستیزی در مجلس، دولت و ارگانهای دولتی به تصویب رسید که همگی عرصه را روز به روز بر زنان تنگتر و زندگی و نفس کشیدن را سختر کرد. خشونت در جامعه و خانواده رواج پیدا کرد وکسی بدادخواهی زنان بر نخواست. فحشاء زیاد شد و خودفروشی برای سیر کردن شکم فرزندان امری عادی. قوانین نابرابر و زن ستیز زنان را بیش از بیش خوار و ذلیل کرد و همه این تعغیرات، اثرات زیادی بر میزان افسردگی، سرخوردگی و گوشه گیری زنان داشت. زنان به خانه ها فرستاده شدند. پست های کلیدی از زنان گرفته شد و تحصیل در برخی از رشته ها نیز ممنوع شد. مهمترین وظیفه زنان تربیت و نگهداری از فرزند شد.

دگرگونی اقتصادی

تغییر در ساختار اقتصادی جامعه نیز بواسطه محدود کردن محدوده کاری زنان محدودیت ها و وابسگی های خاصی برای زنان به ارمغان آورد. زنان بیش از بیش به مردان وابسته شدند و این وابستگی های اقتصادی باعث ایجاد یک توازن نابرابر میان زن و مرد شد. امری که هر روزه بر فاصله برابری میان زن و مرد افزود و مردان را دارای اختیارات و قدرت مالی فراوانی کرد تا هر چه بیشتر به زنان فشار بیاورند.

بعد ازبررسی تاثیرات ناشی از دگرگونی در ساختارهای بنیادین جامعه بر رفتارهای کنونی مردم که دلیل بارز رشد میزان افسردگی، ایجاد ناراحتیهای روحی و روانی، فقر و محرومیت اقتصادی، نابرابری اجتماعی و وابستگی در مردم شد به ذکر وقایع دیگری می پردازم که بی شک در بوجود آمدن ناهنجاریهای کنونی جامعه ایلام موثر بوده است. این رخدادها و رخدادهای دیگری که در سطور آینده بررسی خواهند شد همگی در پیدایش و بروز و رشد و گسترش ناهنجاریهای اجتماعی سهیم بودند. رخداد مهم دیگر وقوع جنگ بین ایران و عراق در سالهای دهه 60 بود.

وقوع جنگ بین ایران و عراق

مردم استان ایلام در فاصله سالهای 58 تا 67 حدود 10 سال در یک منطقه جنگی زیستند. شب و روز در معرض خشونت های جنگی، بمباران، اسارت عزیزانشان،زخمی شدن و مرگ عزیزانشان، ترس، اضطراب و استرس مداوم قرار گرفتند. بارها و بارها تلفات دادند و از ترس جان ماهها به کوهها پناه بردند و یا آواره شهر ها ی استان خراسان و شمال ایران شدند.

مردم استان ایلام بمدت 10 سال تمام در معرض آسیب های اجتماعی فراوان، ناشی از جنگ قرار گرفتند. روزی نبود که درد همشهری و یا همنوعی روح و روان مردم ایلام را نیازآرد. یکی شویش را در جنگ از دست داده بود و دیگری برادری و یا عزیزی را در زیر آوار از دست داده بود.

در همین اثنا مردم مناطق مرزی شهرهای مهران و دهلران که تمامی هستی و زندگیشان را از دست داده بودند به شهر ایلام پناه آوردند و خیلی ها نتوانستند با ساختارهای فکری خویش در جامعه نسبتا بزرگتر ایلام هضم شوند. مردمی که تمامی خان و مان و آشیانه و کاشانه اشان را از دست داده بودند هیچ کمک روحی دریافت نکردند و سالها در سخترین شرایط زندگی در زیر چادر با هزاران بدبختی زندگی کردند.

آیا می توان گفت که این مردم از این همه مصیبت ها و دردها رنجی نبردند و همه چیز را به فراموشی سپردند. اما حقیقت اینست که روح و ضمیر خیلی ها در جریان جنگ آسیب دید و اثراتش بر مردم این منطقه غیر قابل انکار. آیا این مردم برای التیام دردهایش و برای عبور از این خاطرات تلخ کمک روحی و روانی گرفتند؟. ایا ناهنجاریهای کنونی استان ایلام ریشه در گذشته دردآلود این سرزمین ندارد. بررسی تاثیرات جنگ بر روح و روان مردم استان ایلام خود مقوله دیگری است که بایستی جداگانه بررسی شود. اما نمی توان از اهمیت این رخداد تاریخی که بمدت 10 سال تمام بر منطقه ایلام حاکم بوده چشم پوشی کرد و تاثیرات این دوران بسیار سخت را بر رفتارها و بروز ناهنجاریهای اجتماعی در ایلام منکر شد. بهر حال دوران 10 ساله جنگ بین ایران و عراق یکی از عواملی است که باعث بروز مشکلات روحی و روانی خیلی ها شد. در کشورهای اروپائی برای کسانی که در مناطق جنگی بودند و در یک منطقه جنگی زیستند کلاس های آموزشی و شرایط و امکانات روحی و روانی فراهم می شود تا افراد بتوانند خاطرات تلخ خود را به فراموشی بسپارند. آیا مردم مناطق جنگ زده و آسیب دیده ایران از اینگونه امکاناتی برخوردار بودند؟

رخداد دیگری که بی شک باز هم بر رفتارها و مناسبات مردم منطقه ایلام تاثیر گذار بوده، تصمیم گیریهای غیر انسانی ناشی از دگرگونی ساختار سیاسی در ایران بوده است. رخدادی بنام قتل عام سیاسی نسل 57 که در طی سالهای 60 تا 68 نسلی از جوانان این مرز و بوم قتل عام سیاسی شد.

قتل عام سیاسی نسل 57

در اولین بهاران آزادی بود که مردم استان ایلام نیز همانند دیگر مردم ایران شاهد اسارت، شکنجه ، زندانی شدن و اعدام برخی از عزیزانشان بخاطر دفاع از آزادی بیان و دموکراسی در ایران شدند. در فاصله سالهای 60 تا 68 دهها تن از بهترین فرزندان استان ایلام در عنفوان جوانی و در هنگام شکوفائی بهار زندگیشان به جوخه های اعدام سپرده شدند. صرفا بخاطر دفاع از آزادی بیان، عدالت و دموکراسی. اکثر این افراد کسانی بودند که برای همگان شناخته شده بودند و خانواده یشان دارای جایگاه خاصی در بین مردم بودند. از انجائی که قبلا اشاره کردم که جامعه ایلام یک جامعه با فرهنگ " ما" است اکثرا همدیگر را می شناسند و آلام و دردهایشان نیز مشترک است. با هر اعدام و شکنجه با هر حذف فیزیکی روح مشترک خیلی ها آسیب دید و این آسیبها هیچگاه ترمیم نیافتند. ایا می توان گقت که اینهمه ناملایمات روحی و روانی در خلق و بروز و گسترش ناهنجاریهای اجتماعی در ایلام بی اثر بودند. اینها همه دردهای پنهانی بودند که روح و ضمیر مردم را زخمی کرده بود و هنوز هم این درد در نزد خیلی ها بمانند زخم کهنی است که هر زمان امکان سر باز کردنش نیز هست. در جوار تعغیرات ناشی از دگرکونی ساختارهای اساسی جامعه ، وقوع جنگ و قتل عام سیاسی نسل 57 مسئله دیگری بنام مهاجرت در بروز پدیده های اجتماعی موثر بود. با هم به تاثیرات ناشی از مسئله مهاجرت نگاهی می اندازیم.

اوربانیزاسیون یا مهاجرت روستائیان به شهر

در سالهای دهه 60 به اینطرف مهاجرت گسترده روستائیان که اغلب دامدار و کشاورز بودند به شهرهای استان ایلام بطور خاص شهر ایلام، ایوان، دره شهر و دهلران شروع شد و این مهاجرت گسترده روستائیان، دامداران و کشاورزان توازن قدرت و نوع زندگی را کاملا بر هم زد. در کنار مشکلات ناشی از مهاجرت، آشنائی با یک سیستم جدید از زندگی ساختارفکری مردان خانواده تعغیری نکرد و خود مشکلی جدید شد برای جامعه دگرگون استان ایلام. در حقیقت مردم با یک تفکر روستائی وارد شهر شدند و نتوانستند خود را با فرهنگ شهری تطبیق بدهند. روستائیان به امید کار به شهر آمدند. ناگفته نماند که کار برای خود ساکنین شهرها هم نبود. در حقیقت مسئله مهاجرت روستائیان به شهر خود مشکل آفرین شد و به معضل اجتماعی دیگری بنام بیکاری دامن زد. مهمترین دستاورد بیکاری نیز در پی داشتن مشکلات مالی و اقتصادی بود که تاکنون خیلی ها به شیو ه های مختلف با این مشکل بزرگ دست به گریبان بوده و هستند. موشکافی مسئله بیکاری و مشکلات ناشی از این پدیده در کادر بحث ما نمی گنجد و نیاز به یک بررسی جداگانه دارد. بنظر می رسد رخدادهای زیادی در پیدایش پدیده های اجتماعی در ایلام تاثیر گذار بودند و همه این وقایع با هم باعث شدند تا ما امروزه شاهد نوع دیگری از مناسبات و رفتارها باشیم. در اینجا به رخداد اجتماعی دیگری نظر می افکنیم.

رخداد اجتماعی دیگر احداث دانشگاه آزاد در ایلام و بالا رفتن سطح سواد ایلامی ها است.

رخداد اجتماعی دیگر در استان ایلام رشد روزافزون آگاهی ها، درک و بینش بالائی است که نتیجه تعغیر در روابط اجتماعی و نگرش به زندگی است. در مقایسه با سالهای پیشین سطح سواد، دانش و آگاهی مردم ایلام رشد روزافزونی داشته و سطح انتظارات جوانان نیز بالا رفته است. سالهای دهه 60 اگر کسی دیپلم داشت خیلی فرد مهمی بود. بعد از اخذ دیپلم مدرک دیپلم قاب گرفته می شد و به دیوار نصب می شد. امروزه لیسانس هم ارزش دیپلم قدیم را ندارد.

همچنین ایلامی ها بواسطه ارتباط گسترده با مرکز و دیگر استانها و رفت و آمد با دانشگاهها و دانشجویان دیگر دارای درک و بینش بالائی شدند که در کادر و ساختار کنونی جامعه نمی گنجد.

یعنی در اینجا صحبت از تفاوت و یا شکاف نسلی است. نسل کنونی از نسل والدینش خیلی پیشی گرفته و عملا سطح انتظارات، نوع علایق و ارتباطات، افکار، دیدگاهها، ارزشها ، آرمانها و معیارها متفاوت گشته است. اما فرهنگ غالب و یا حاکم همان فرهنگی است که والدین دارند و جوانان برای تعغیر دادن شرایط حاکم به مشکلات و سختی های فراوانی برخورد می کنند. دلیل اصلی هم اینست که باورها و سنت های جامعه کنونی، سنت ها و باورهای مذهبی هستند که با ساختارهای کهن مرد سالارانه والدینشان آمیخته شده و این مسئله اوضاع جوانان مناطق کردنشین را نسبت به دیگر جوانان مناطق دیگر پیچیده کرده است. بدین منظور که ساختارهای جامعه ایلام همچنان ساختارهای قبیله ای و ایلاتی است و در خیلی شرایط آزادی عمل را از فرد بعنوان یک فرد می گیرد و وی را ملزم می کند تا در کادر خانواده و منافع جمع تصمیم بگیرد.

ناگفته نماند که مدرک و سطح سواد نیز گاها به حل مشکل کمکی نمی کند. زیرا در جوامع اروپائی هم افراد مهاجری داریم که علی رغم سالها دوری از محیط سنتی و قبیله ای همچنان ارتجاعی فکر می کنند و در دل کشورهای اروپائی که مهد ازادی هستند هم فاجعه می آفرینند. می خواهم بگویم که ساختارهای ایلاتی و قبیله ای که دردرون ذهن و ضمیر برخی والدین تنیده شده براحتی و آسانی جای خود را به باورهای نوین و دمکرات نمی دهد. دلیلش هم اینست که فرد حتی در یک جامعه آزاد همچنان به رسومات و قوانین دسته و گروهی که وابسته به آنست فکر می کند و در حقیقت خود را محکوم و مجبور به اجراء آن می داند. در غیر اینصورت از دسته و گروهی که متعلق بدان است طرد می شود و این عمل حالت یاس و سرخوردگی در درون او ایجاد می کند. لذا برای جلوگیری از طرد توسط جمع مجبور به پایبند بودن به قوانین و آداب و رسوم دسته و گروهی است که خود را جزو انان می داند ولازمه ماندن در این گروه پایبند بودن به آنست. همینطور هم می شود که وقتی دختری بر خلاف میل مردان خانواده عملی بنظر آنان بر خلاف شرع انجام می دهد طبق رای و قانون گروه محکوم به فنا است و لکه ننگ هر چه زودتر بایستی از دامن گروه زدوده شود. این یک حقیقت تلخ است که هنوز هم خیلی ها در استان ایلام اینگونه فکر می کنند .مثلا افراد یک خانواده حاضر نمی شوند در رابطه با خودسوزی و یا خودکشی دخترشان حرف بزنند زیرا از واکنش جمع هراس دارند و با این عمل می خواهند آبروی خویش را حفظ کنند. طی چند سال اخیر جوانان به درک دیگری از زندگی رسیدند و در حقیقت دچار تضاد فکری شدند و این هم تضاد بین واقعیت و عینیت است.

تضاد بین واقعیت و عینیت

جوانان ایلامی وقتی برای ادامه تحصیل به شهرهای بزرگتر می روند تجربیاتی کسب می کنند و به یک بینش و درک جدید از زندگی و فلسفه زندگی می رسند. نوع ارتباطات، شیوه زندگی و مناسبات افراد در تهران و شهرههای بزرگ اساسا با زندگی و نوع ارتباطات در ایلام متفاوت است. در کنار این تغییر و تحول ناشی از دگرگونی جغرافیائی موقت، دامنه ارتباطات و آگاهی افراد با ورود اینترنت و ماهواره خیلی گسترده و دگرگون شده است. همه این تعغیرات و دگرگونی ها در ذهن یک جوان انتظارات و توقعاتی ایجاد می کند که در هنگام بازگشت به شهر خویش عملا قادر به انجام و یا بر آورده کردن انتظاراتش نمی شود. لذا یا فرار را بر قرار ترجیح می دهد و می رود ساکن شهر های بزرگتر می شود یا تسلیم شرایط موجود می شود و با افسردگی و یاس بدنبال راه چاره ای برای تعغیر شرایط موجود می شود. درحقیقت تضاد بین ذهنیت و عینیت باعث افسردگی و سرخوردگی جوانان می شود و فرد در نتیجه شرایط روحی نامطلوب وادار به خودآزاری می شود.

لازم به ذکر است که همه رخدادهای اجتماعی اخیر در منطقه ایلام منفی نبودند و ما شاهد رشد و پیدایش رخدادهائی بودیم که باعث تغیرات مثبتی شدند. از جمله این رخدادها اگاه شدن زنان به حقوق خویش بوده است.

آگاه شدن زنان به حقوق فردی و اجتماعی خویش

طی دو سه دهه اخیر زنان نسبت به وضعیت خویش آگاه شدند و برای رسیدن به آزادی و برابری حقوقی گامهای اساسی برداشتند و براحتی تسلیم شرایط موجود نمی شوند. دلیل این موضوع هم به پیدایش و گسترش جریان فمنیستی دارد که طی دو سه دهه اخیر در ایران تاثیر کیفی برروی آگاهی بخشی به زنان داشته و با تلاش گسترده زنان برای فتح سنگرهای دانش و آگاهی موجب ظهور جنبشی بنام جنبش زنان شده است که خواهان کسب برابری سیاسی و حقوقی در تمامی عرصه های زندگی است. دیگر جای زنان در کنج خانه ها و آشپزخانه ها نیست. زنان با کسب مدارک بالای دانشگاهی جایگاه خود را به عنوان یک عنصر غیر قابل حذف در جامعه ثبت کردند و در حقیقت کسی یارای حذف و نفی شخصیت و جایگاه جدید زنان نیست. زنان در تمامی صحنه ها حضور چشمگیری دارند و

به لحاظ علمی خود را بیمه کردند تا کسی بدانها زور نگوید. کسب موقعیت جدید تا به حال برای زنان گران تمام شده و راه درازی را پیمودند و بایستی راه دراز دیگری را بپیمایند. آنچه مشخص است اینست که زنان امروزه در کنار مردان و شانه به شانه مردان حضور دارند نه درپشت سر آنها.

اگر بخواهم نتیجه گیری بکنم که رخدادهای اخیر چه تاثیری بر شرایط کنونی جامعه استان ایلام دارد می توانم ادعا کنم که وقوع این وقایع در بروز ناهنجاریهای اجتماعی کنونی در ایلام بی تاثیر نیستند. رخدادهای اخیر چند دهه گذشته از طرفی باعث ایجاد یک شکاف و اختلاف نسلی شده و از طرفی باعث ایجاد بحرانهای روحی شده که تا به حال توجهی بدان نشده است.

بعد از بررسی رخدادهای چند دهه اخیر در منطقه ایلام به بررسی سوال اساسی بحث که چرا زنان ایلامی خود را به آتش می شکند می پردازم.

در ابتدا مطرح شد که برای ارائه یک تحلیل جامع به یکسری اطلاعات نیاز هست.

مثلا سالانه چه تعداد اقدام به خودآزاری می کنند؟

مجرد هستند یا متاهل؟

سطح سواد این افراد چه میزان است؟

از چه محیط اجتماعی برخاسته اند؟

علت و نوع خودآزاری چه بوده است؟

متاسفانه تاکنون آمار و اطلاعات دقیقی در این رابطه ارائه نشده است. با داشتن این اطلاعات می توان تحلیل درستی در رابطه با پدیده خودآزاری ارائه داد. همانطوری که در ابتدای این نوشته مطرح شد، دولت از دادن هرگونه اطلاعات و آمار خودداری می کند و به کارشناسان و دلسوزان اجازه کار تحقیقی را نیز نمی دهد.

طی تماسهائی با چندین تن از کارشناسان و مددکاران اجتماعی در ایلام مطلع شدم که سالانه بالغ بر 450 نفر در استان ایلام خودآزاری می کنند. این افراد با شیوهای گوناگون به زندگی خود پایان می دهند. لازم به ذکر است که افراد خودآزار درشیروان و چرداول بیشتر از اسلحه استفاده می کنند. در دره شهر بیشتر از سموم و در ایلام بیشتر از نفت. این افراد هم متاهل هستند و هم مجرد، اکثرا سطح سواد کمی دارند و به لحاظ اجتماعی وابسته به طبقات محروم جامعه هستند. علت و نوع خودآزاری نیز متفاوت است. مهمترین عامل خودازاری، بیکاری و فقر و محرومیت اقتصادی عنوان می شود. همچنین به عوامل دیگری نظیر ازدواج های تحمیلی، مسائل فرهنگی، مشکلات خانوادگی و فردی اشاره می شود. با نگاهی به ابزاری که این افراد برای پایان دادن به زندگی خویش استفاده می کنند می بینیبم که افراد با ممکن ترین ابزار موجود و با شیو های سنتی که قبلا توسط دیگران آزمون شده به زندگی خود پایان می دهند.

طبق اطلاعات کسب شده مهمترین عوامل خودآزاری در استان ایلام به ترتیب اهمیت بقرار زیر است:

مشکل بیکاری،

فقر و محرومیت اقتصادی،

ازدواجهاي تحميلي و اختلافات خانوادگي،

مشكلات تحصيلي،

عوامل فرهنگی،

مسائل فردی،

مسئله بیکاری، فقر و محرومیت اقتصادی

آنچه که مشخص است اینست که پیدایش و وجود یکسری از عوامل فوق ریشه در حاکمیت کنونی دارد و برای بدست آوردن نتایج مفید نیاز به ساختار شکنی و تعغیرات اساسی در حوزه مدیریت و نظم استان هست. بطور مثال اگر بخواهیم به معظل بیکاری در ایلام نگاهی بیافکنیم می بینیم که ایلام جزو محرومترین مناطق ایران محسوب می شود. حتی بعضی از ایلامی ها فکر می کنند که ایلام در نقشه جغرافیا وجود ندارد و احساس می کنند که کسی از حضور و وجودشان باخبر نیست. ایلام بدلیل فاصله زیاد با مرکز و محرومیتهای 10 ساله جنگ در فشار اقتصادی مضاعفی بسر می برد. در حقیقت دگرگونی ساختار مذهبی و سیاسی جامعه ایران همگام با مهاجرت روستائیان به شهرهای استان ایلام و جنگ 10 ساله باعث افزایش درصد بیکاران و وخیم شدن اوضاع اقتصادی مردم در این استان شد. امروزه مشکل بیکاری در استان ایلام یکی از اساسی ترین ناهنجاریهای اجتماعی است که خود حادثه آفرین مشکلات عدیده دیگری بنام خودآزاری، بزهکاری و فقر و فحشا شده است. تا زمانی که مشکل بیکاری هست مردم طمع تلخ فقر و محرومیت را خواهند چشید. وقتی فردی توانائی پرداخت هزینه های اولیه زندگی را ندارد و در فقر مطلق بسر می برد و همواره احساس محرومیت می کند در درازمدت دچار افسردگی و پریشان حالی می شود و در نتیجه فشارهای روحی دست به اقدامات غیر عاقلانه ای می زند. زیرا راه حل دیگری برای حل مشکل خویش نمی یابد.

طبق جدیدترین اطلاعات کسب شده مهمترین دلیل خودآزاری زنان مشکل بیکاری نامبرده می شود و مشکل بیکاری نیز تنها توسط کارگزاران و مسئولین دولتی قابل حل است. مسئولانی که تا به حال دردی از دردهای گران مردم را حل نکرده اند و خود را به ناشنوائی زدند. براستی دولتی که برخواسته از آراء مردم نیست چگونه می تواند مشکلات مردم را حل کند.

کارشناسان ادعا می کنند که افرادی که دست به خودکشی می زنند جزو محرومترین طبقات جامعه هستند . در تقسیم بندی جوامع می بینیم که یک جامعه به لحاظ اجتماعی و اقتصادی به سه دسته تقسیم می شود.

طبقه مرفه

طبقه متوسط

طبقه محروم

طبقه محروم طبقه ای است که دارای محدودیت های اجتماعی فراوانی است. افراد این طبقه نسبت به افراد دیگر لایه های اجتماع از سطح سواد و آگاهی کمتری برخوردارند. از نظر مالی و اقتصادی در مضیقه هستند و قادر به تامین نیازهای اجتماعی و درمانی خویش نیز نیستند. از انجائی که این افراد در فقر و محرومیت اقتصادی بسر می برند توانائی پرداخت هزینه های زندگی و آموزشی فرزندانشان را نیز ندارند و در شرایطی که در بن بست قرار می گیرند راه حل دیگری جز پایان دادن به رنج مستمر نمی بینند و به زندگی خود پایان می دهند. در واقع با درک موقعیت و شرایطی که افراد طبقات محروم در آن بسر می برند فهم اقدام آنها برای پایان دادن به زندگی آسانتر می شود. افراد بین مرگ تدریجی و مرگ آنی و سریع دومین راه را انتخاب می کنند وچشم انداز روشنی هم نمی بینند.

این یک حقیقت تلخ است که تا زمانی که مشکل بیکاری، فقر و محرومیت در استان ایلام بنیادی ریشه کن نشود ما همواره شاهد سوختن انسانهائی خواهیم بود که برای رهائی از محرومیت های خویش راه حل دیگری پیدا نمی کنند. یکی از راهها ی اساسی برای حل مسئله خودآزاری حل مشکل بیکاری است و کلید حل این مشکل نیز در دستان کسی است که دردها و الام و زخمهای مردم سرزمین رنجدیده ایلام برایشان مهم نیست.

ازدواجهاي تحميلي و اختلافات خانوادگي،

هنوز هم برخی از دختران ایلام نمی توانند در مورد آینده خویش تصمیم بگیرند و یا با چه کسی ازدواج بکنند یا نکنند. اصلا برخی تمایل ندارند که ازدواج بکنند. این افراد مرتبا مورد تهمت و توهین و افترا واقع می شوند. اخیرا دو مطلب در سایت کردانه در همین رابطه چاپ شده است. دختری تصمیم می گیرد که ازدواج نکند. آیا خانواده رضایت می دهد؟ از صبح کله سحر تا وقت خواب وی مواجه با انواع سرزنشها از طرف پدر و مادر و اقوام و فامیل می شود. خدا نکند کسی پایش را کج بگذارد آنوقت است که غیرت ها به جوش می اید و آبروها در جوی کنار خیابان ریخته و احساسات بر انگیخته می شود تا فرد خاطی را به سزای عملش برسانند. دختری که شوهر نکند ترشیده بحساب می آید و مایه خجالت خانواده و فامیل. یک انسان چقدر تحمل ناسزاها، توهین ها، متلک ها و رفتارهای سرزنش آمیز خانواده و والدین و فامیل را دارد. گاهی اوقات افرادی در نتیجه فشار خانواده مجبور به ازدواج می شوند. بعد از ازدواج بدلیل عدم تفاهم، اختلاف نظر ، سطح سواد و آگاهی اختلافات زیادی بین زن و شوهر بوجود می آید و کار را به جاهای باریک می کشد و فرد برای خلاصی از زندگی تلخ خویش تنها راه را در خودکشی می بیند. کارشناسان به مواردی اشاره می کنند که زن و یا زنانی برای رهائی از زخم زبانهای شوهر و یا خانواده شوهر به زندگی خود پایان داده و یا قصد پایان دادن داشته. یک زن در فرهنگ ایلام با پیراهن سفید به خانه بخت می رود و با پیراهن سفید از خانه بخت یعنی با کفن بیرون می اید. ایلامی ها ضرب المثلی در این رابطه نیز دارند. می گویند بسوز و بساز. زن در این دیدگاه چاره ای و انتخابی جز تسلیم و قبول شرایطی که در آن هست را ندارد و باید مطیع شوهر و خانواده شوهر باشد.

مشکلات تحصیلی

وقتی پای صحبت و درد دل همشهریهایم ، دختران پاکدل و پاک سرشت می نشینم می شنوم که استعداد و توانائی ادامه تحصیل را دارند. اما از بس مشکلات سر راهشان کاشتند که عملا در یک بن بست گرفتار آمدند. خود را همانند ماهی سیاه کوچولو می بینند که برای رهائی از شهرخویش که برکه ای بیش برایشان نیست چگونه خود را به آب و آتش می زنند و آخر هم راه خلاصی نمی یابند. یا گرفتار کوسه ماهی می شوند و یا خود را به آتش می کشند. از خیلی ها می شنوم که مدرکشان را گرفتند ولی کاری پیدا نمی کنند و یا سرمایه ای ندارند تا مستقلا بتوانند کار بکنند. همه این مسائل روح لطیفشان را می آزارد و آنان را وادار به یک اقدام خشن می کند. مواردی هم بودند که با داشتن مدارک بالای تحصیلی به زندگی خود پایان دادند. علت اینکه این افراد چرا به خودکشی دست زدند بر کسی واضح نیست.

مسائل فرهنگی

در ابتدای این نوشته به تعریف فرهنگ و ساختار مردم بومی استان ایلام پرداختیم و دیدیم که فرهنگ حاکم بر جامعه همچنان مردسالارانه، ایلاتی و زن ستیز است. فرهنگ زن ستیزی در نتیجه نصب قوانین ضد زن توسط حاکمان کنونی در کنار فرهنگ مردسالارنه استان ایلام به یک مشکل جدی برای زنان کرد مبدل شده است. همانطوری که قبلا اشاره شد فرهنگ ایلامی ها یک فرهنگ جمعی است و تمامی حرکات و رفتارهای یک فرد بحساب جمع گذاشته می شود. این فرهنگ جمعی هر گونه آزادی عمل و فکر را از فرد می گیرد. فرد رها شده از قید و بند فرهنگی توان زیستن و کنار آمدن با فرهنگ حاکم را نیست و اینجاست که جدالی بین فرد و جمع بوجود می اید. از انجائی که فرهنگ جمع فرهنگ حاکم است یا باید فرد در درون این سیستم هضم شود و یا بایستی به اعترض برخیزد. نتیجه هضم و اعتراض برای فرد گران تمام می شود. در صورت هضم در جمع به یک فرد افسرده و تهی از درون تبدیل می شود که با هر گونه آزاردگی روحی ودر صورت استیصال دست به اقدامات غیر عاقلانه ای می زند.

در صورت عصیان و سرپیچی از منافع و فرهنگ جمع نیز فرد یا از طرف جمع طرد می شود و یا توسط جمع به سزای اعمالش می رسد. اینجاست که قتل های ناموسی بخاطر سرپیچی کردن فردی از فرهنگ جمع اتفاق می افتد.

عوامل فردی

درصد کمی از زنانی که دست به خودآزاری می زنند زنانی هستند که دارای مشکلات فردی، روحی و روانی هستند. بدلیل محیط بسته فرهنگی این زنان خود را در قفس احساس می کنند و برای مشکلات روحیشان کمک لازم را دریافت نمی کنند. گاها افراد خانواده دریافت کمک های روحی و روانی را برای فرزندان بیمار خود عیب می دانند و حاضر نیستند در مورد مشکلاتشان با متخصصین حرف بزنند. اینجاست که می توان به تاثیرات و فشارهای ناشی از 10 سال جنگ و دگرگونی سیاسی و حضور مستمر خشونت عریان در مجامع، معابر، مدارس و حتی محیط خانواده اشاره کرد. مردمی که در یک محیط جنگ زده بسر بردند و به لحاظ روحی آسیب دیدند برای ترمیم آسیب های روحی هیچ کمک روحی و روانی دریافت نکردند. در حقیق خیلی ها هنوز هم خاطرات تلخی از جنگ و دوران جنگ، اعدام ها و فشارههای سالهای 60 تا 67 دارند که در ضمیر و باورشان تنیده شده و نتوانستند به این قبیل مشکلات جای خاصی بدهند. افرادی که بنوعی در محیط پیرامون خویش خشونت را دیده و قربانی خشونت بودند بایستی برای ادامه زندگی کمک روحی و روانی دریافت کنند تا بتوانند با فشارهای روحی ناشی از تجربه تلخشان صفر صفر کنند و بتوانند به یک زندگی نرمال ادامه بدهند. مردمی که سالها قربانی شرایط تلخ و دلهره آمیز سالهای جنگ بودند به حال خود واگذار شدند و کسی مرحمی بر زخمهایشان نگذاشت. ای کاش فرصت و امکانی فراهم می شد تا پای صحبت تک به تک قربانیان و خانواده های کسانی که خودآزاری می کنند نشست و به حرف دلشان گوش داد و فهمید که ریشه این اقدام خشن در کجا نهفته است.

با استناد به استدالات مطرح شده در بالا می توان ادعا کرد که مسئله خودآزاری زنان در ایلام متاثر از ترکیبی از چندین عامل است. همانطوری که قبلا مطرح شد ریشه کن کردن یکسری از عواملی که منجر به پیدایش ناهنجاریهای اجتماعی می شوند بستگی به دگرگونی ساختار سیاسی و اجتماعی و مدیریت جامعه دارد. یکسری عوامل نیز نشات گرفته از مسائل فرهنگی، آموزشی و تربیتی هستند.

برای دگرگونی و تحول در ساختارهای اجتماعی و سیاسی نیاز به دگرگونی در حوزه مدیریت و سیستم دولتی است. این دگرگونی با ساختار کنونی میسر نخواهد بود و نیاز به کوشش و تلاش مستمر کارشناسان و دلسوزان استان هست.

برای ایجاد دگرگونی های فرهنگی، آموزشی و تربیتی نیاز به کار مستمر و پی گیر فعالین اجتماعی هست که زمینه دگرگونی های فرهنگی را در محیط های کوچک خانواده آغاز کنند. در حقیقت اولین گام را باید پدر و مادر ها بردارند. نسل جوان می تواند با بردباری و پشتکار اندیشه های نوین خود را جایگزین اندیشه های سنتی والدینش بکند. جوانان در استان ایلام بایستی یاد بگیرند برخلاف جریان آب شنا کنند. هیچ تغییر و تحولی به آسانی بدست نیامده و نخواهد آمد. وظیفه نسل جوان اینست که ساختارهای کهنه را بشکند و ساختارهای نوین و مدرن را جایگزین آن بکند. بطور مثال 50 سال پیش در هلند وقتی مردان به جبهه جنگ می رفتند آلت تناسلی زنانشان را کلید می زدند. اما امروزه با نگاهی به فرهنگ جامعه هلند می بینی که این مردم با تفکرات ارتجاعی چقدر فاصله گرفتند و چگونه حق برابر و یکسانی برای تمامی افراد جامعه قائلند. آزادی و برابری دادنی نیست بلکه گرفتنی است. شکستن حصارهای تنگ فکری در استان ایلام تنها با دستان مردم خود این استان شکسته خواهد شد و اولین تعغیرات در محیط کوچک خانواده شروع می شود.

رسالت و وظیفه فعالین اجتماعی و حقوق بشری اینست که با کار فرهنگی و آموزشی زنان را به حقوقشان و مردان را به مسئولیت هایشان آگاه کنند و دست در دست هم برای ایجاد یک جامعه برابر مبتنی بر عدالت و یکسانی تلاش کنند.

منابع

کتاب جامعه ، شناسائی محدوده جامعه شناسی اثر والترینک و هیرینک هایزن

کتاب هائی در باره تفاوت های فرهنگی اثر پینتو و لوقوم

کتاب اختلافات فرهنگی نوشته محمدرضا اسکندری و طاهره خرمی

Wilterdrink,N., & Heerikhuizen, B.van, Samenleving een verkenning van het terrein van de sociologie. Wolters/ Noordhoff, Groningen, 1993.

Pinto, D., Het virus cultuurverschillen, H. BohnStafleu van Loghum, 1994.

Tahereh Khorrami & Mohammadreza Eskandari, Cultureel conflicten 2001,

به وبلاگ بمانی خوش آمدی