maandag, januari 28

حسنک کجائی


حسنک کجائی

در این هوای سرد و زمستانی
با آسمانی تیره و تار
با ابرهای خاکستری و انبوه
با خورشیدی پنهان در پس ابرهای تیره وتار
بر شاخسار عریان، تک درخت کهنسالی
آشیان دارد محزون پرنده ای
نظاره می کند محزون پرنده تنها
از آشیان خویش
شهر خفته و خموش را
ساکنان خفته و بی رمق را
خانه های سرد و بی رنگ را
خورشید پنهان را
زمین پوشیده از برف را
راههای مسدود را
نفسهای محبوس در سینه را
محزون پرنده تنها
بناگاه بانگ بر می دارد
آهای آدمیان، ساکنین خفته شهر
آهای زندگان مرده و مردگان زنده
برخیزید و حسنک را بیابید
این آسمان مه گرفته
این خانه های خموش و سرد
این جاده های پر برف
این سکوت و سیاهی مطلق
حسنک را می جوید
آهای حسنک کجاست؟
خورشید کجاست؟
آهای آدمیان ، ساکنان خفته شهر
حسنک را پی آوردن خورشید
پی آوردن مهر، عدالت و آزادی
عشق، دوستی، برابری و برادری
پی آوردن بهار بفرستید
آهای زندگان مرده و مردگان زنده
حسنک را بیابید
حسنک کجاست

23 ژانوایه 2008 طاهره خرمی
http://www.bemanni.blogspot.com/

به وبلاگ بمانی خوش آمدی